جدول جو
جدول جو

معنی لاخ لاخ - جستجوی لغت در جدول جو

لاخ لاخ
صدای کشیدن پا از گل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاخ شاخ
تصویر شاخ شاخ
چاک چاک، پاره پاره، برای مثال بر سینه شاخ شاخ کنم جامه شانه وار / کز هیچ سینه بوی رضایی نیافتم (خاقانی - ۷۸۴)، بیندیش از آن دشت های فراخ / کز آواز گردد گلو شاخ شاخ (نظامی۵ - ۷۶۲)
فرهنگ فارسی عمید
تکرار کلمه واخ در تکلم خوش آیندی از چیزی خوش، رجوع به واخ شود
لغت نامه دهخدا
پاره پاره، (فرهنگ جهانگیری) (غیاث اللغات) (آنندراج) (شعوری)، به درازا همه جا دریده، جداجدا به درازا، ریش ریش، چاک چاک، لخت لخت، تارتار، قطعه قطعه، پارچه پارچه، تکه تکه، و رجوع به شاخ شود:
چو شانه شد جگرم شاخ شاخ ز آن حسرت
که موی دیدم شاخی سپید در شانه،
مسعودسعد،
بر سینه شاخ شاخ کنم جامه شانه وار
کز هیچ سینه بوی رضائی نیافتم،
خاقانی،
ای شده بر دست توحلۀ دل شاخ شاخ
هم تو مطرّا کنان پوشش ارکان او،
خاقانی،
بیندیش از آن دشتهای فراخ
کز آواز گردد گلو شاخ شاخ،
نظامی،
خرقۀ شیخانه شده شاخ شاخ
تنگدلی مانده و عذری فراخ،
نظامی (مخزن الاسرار ص 140)،
بخشمی کامده بر سنگلاخش
شکوفه وار کرده شاخ شاخش،
نظامی،
بر آتش نهاده لویدی فراخ
نمکسود فربه در او شاخ شاخ،
نظامی،
این زمین و آسمان بس فراخ
کرد از تنگی دلم را شاخ شاخ،
مولوی (از فرهنگ جهانگیری)،
وقت تنگ و میرود آب فراخ
پیش از آن کز هجر گردی شاخ شاخ،
مولوی،
، چیز از هر جا شکسته و پر از شکاف و درز، (ناظم الاطباء)، منشعب، متشعب، متفرق، رجوع به شاخ شاخ شدن شود، گوناگون و رنگارنگ، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
خوردن مایعی مانند ماست و جز آن با لبها بدانگونه که آواز کند چنانکه سگ، گاه آب خوردن،
- لاف لاف خوردن (سگ آب را)،خوردن با لبها و زبان چنانکه آواز کند
لغت نامه دهخدا
حکایت صوت آشامیدن سگ و مانند آن مایعی را، لاف لاف خوردن، رجوع به این مدخل شود، خوردن مایعی با تمام اطراف دهان
لغت نامه دهخدا
(اَ اَ)
کلمه ای است نمودن نفرت و کراهت را.
لغت نامه دهخدا
صوتی است که برای نفرت و ناخشنودی بر زبان رانند، کلمه ایست برای ستودن و اظهار خشنودی بهنگام لذت و حظ بخ بخ به به، کلمه افسوس دریغا وای آه. صوتی است که هنگام درد یا وقت لذت بر زبان رانند
فرهنگ لغت هوشیار
آوای آشامیدن سگ و مانند آن مایعی را لاف لاف خوردن، لاف لاف خوردن، خوردن مایعی را با تمام اطراف دهان
فرهنگ لغت هوشیار
خوردن آب ماست و غیره بدانگونه که از لبها آواز برآید چنانکه از دهان سگ بهنگام آب نوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
غلامی بندگی خدمتکاری: پیش یکران ضمیرش عقل را داغ بر رخ کش به لالایی فرست. (خاقانی. عبد. 576) توضیح در دیوان چا. سج. ص: 825 مولایی، تربیت بزرگزادگان، قسمی پارچه کم ارزش: قلمی گر چه بود خواجه ابیاریها همچو لالایی بیقدر غلامست اینجا. (نظام قاری 39 لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه ایست دال بر تاسف و حسرت واه واه، (واخ واخ، چه کار کردی ک)، کلمه ایست دال بر تحسین و خوشایندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاخ شاخ
تصویر شاخ شاخ
پاره پاره قطعه قطعه تکه تکه قسمت قسمت، متفرق پراکنده، منشعب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لا لا
تصویر لا لا
خوشحالی کامل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخ اخ
تصویر اخ اخ
((اَ اَ))
صوتی است که برای نفرت و ناخشنودی بر زبان رانند، کلمه ای است برای ستودن و اظهار خشنودی به هنگام لذت، به به، کلمه افسوس، دریغا، وای، آه
فرهنگ فارسی معین
به آهستگی کاری را انجام دادن، صدایی که از تکان دادن چیزی در قوطی و ظرف پدید می آید، صدای
فرهنگ گویش مازندرانی
پاره پاره، نیمه نیمه، قطعه قطعه
فرهنگ گویش مازندرانی
بریدگی زخم، قطعه قطعه کردن چوب های کلفت، دارای شکاف زیاد
فرهنگ گویش مازندرانی
از اصوات
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای جوشیدن مایعات
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی سبزی، از توابع نرم آب دوسر ساری، نام مرتعی در کتول
فرهنگ گویش مازندرانی